تا که چشمم باز شد دیدم که یارم رفته است / ماه مهمانی تمام و مهنگارم رفته است
با گل این بوستان تازه انسی داشتم / گرم گل بودم که دیدم گلعذارم رفته است
عید شما مبارک
تا که چشمم باز شد دیدم که یارم رفته است / ماه مهمانی تمام و مهنگارم رفته است
با گل این بوستان تازه انسی داشتم / گرم گل بودم که دیدم گلعذارم رفته است
عید شما مبارک
.
.
جوامع حرفهای ایران به دنبال اعلام IFAC، تاریخ 14 تا 21 آذرماه هرسال را هفته حسابداری و 15 آذر را به عنوان روز حسابدار، در ایران اعلام کردند. در پی آن، هر سال برنامههای ویژهای برای گرامیداشت هفته حسابداری در ایران برگزار میشود.
IFAC در سال 1977 در پی نیاز به ایجاد یک تشکل حرفهای جهانی حسابداران و به دنبال تشکیل کمیته بینالمللی حسابداری (IASC) در سال 1973، تشکیل شد. اکنون 159 انجمن حرفهای حسابداری از 124 کشور جهان که بیش از 5/2میلیون حسابدار شاغل در حسابرسی مستقل، آموزش، خدمات دولتی، امور مالی بنگاهها و غیره را پوشش میدهند، عضو IFAC هستند. اعضای IFAC بر سه گروهند: پیوسته یا Fellow، عضو شورای عالی IFAC با حق رای؛ وابسته یا Associate، عضو بدون حق رای یا ناظر در شورای عالی IFAC؛ و همبسته یا Affiliate، عضو در مراحل اولیه پیوستن به IFAC. هفته جهانی حسابداری، فرصتی است برای اعضای IFAC تا ارزشهای حرفه را از دیدگاه نقش حرفه در چرخه اقتصادی کشور، بنگاههای اقتصادی، دولت و انواع خدمات قابل ارائه به عموم از طریق نشر اعلامیهها و پوسترها، برگزاری مراسم تجلیل از حسابداران برتر و برگزاری این گونه مراسم در بنگاههای اقتصادی دولتی و خصوصی، بهتر معرفی کنند.
جامعه حسابداران رسمی ایران و انجمن حسابداران خبره ایران که هر دو، عضو پیوسته IFAC هستند، به منظور شناساندن فعالیتهای اعضا در توسعه سازمانها و بالابردن سطح آگاهی عمومی از نقش باارزش حسابداران حرفهای که در نهايت به توسعه اقتصادی و پیشرفت جهانی میانجامد، امید آن که دانشگاهها، بنگاههای اقتصادی دولتی و خصوصی و دیگر نهادها در طول اين هفته (14 تا 21 آذر ) با برگزاری سمینار و یادآوري روز حسابدار به منظور تجلیل از برترین حسابدار زیرمجموعه خود، این هفته را پاس بدارند.
۱۵ آذر ماه نيز روز حسابدار انتخاب شده است.
علی در عرش بالا بی نظیر است/علی بر عالم و آدم امیر است/
به عشق نام مولایم نوشتم/چه عیدی بهتر از عید غدیر است
در روز بیستم جمادى الثانى ۱۳۲۰ هجرى قمرى مطابق با ۳۰ شهریـور ۱۲۸۱ هجرى شمسى ( ۲۴ سپتامپر ۱۹۰۲ میلادى) در شهرستان خمین از توابع استان مرکزى ایران در خانواده اى اهل علـم و هجرت و جهاد و در خـانـدانـى از سلاله زهـراى اطـهـر سلام الله علیها, روح الـلـه المـوسـوى الخمینـى پـاى بـر خـاکدان طبیعت نهاد .
او وارث سجایاى آباء و اجدادى بـود که نسل در نسل در کار هـدایـت مردم وکسب مـعارف الهى کـوشیـده انـد. پـدر بزرگـوار امام خمینـى مرحوم آیه الـله سید مصطفى مـوسـوى از معاصریـن مرحـوم آیه الـلـه العظمـى میرزاى شیـرازى (رض) که پـس از آنکه سالیانـى چنـد در نجف اشـرف علـوم و معارف اسلامـى را فـرا گرفته و به درجه اجتهـاد نایل آمـده بـود بـه ایـران بازگشت و در خمـیـن ملجأَ مردم و هادى آنان در امـور دینـى بـود. در حـالـیکه بیـش از ۵ مـاه از ولادت روح الـلـه نمى گذشت, طاغوتیان و خوانین تحت حمایت عمال حکومت وقت نداى حق طلبـى پـدر را که در برابر زورگـوئـیهایشان بـه مقاومت بـر خاسته بـود, با گلـوله پاسـخ گفـتـنـد و در مـسیر خمـیـن به اراک وى را بـه شهادت رسانـدنـد. بستگان شهیـد بـراى اجراى حکـم الهى قصاص به تهران (دار الحکـومه وقت) رهـسـپار شـدند و بر اجراى عـدالت اصـرار ورزیدند تا قاتل قصاص گردید
بدیـن ترتبیب امام خـمیـنى از اوان کـودکى با رنج یـتـیـمىآشـنا و با مفهوم شهادت روبرو گردید. وى دوران کـودکـى و نـوجـوانى را تحت سرپرستى مادر مـومـنـه اش (بانـو هاجر) که خـود از خاندان علـم و تقـوا و از نـوادگان مـرحـوم آیـه الـلـه خـوانسـارى ( صاحب زبـده التصانیف ) بوده است و همچنیـن نزد عمه مـکـرمه اش ( صاحبـه خانم ) که بانـویى شجاع و حقجـو بـود سپرى کرد اما در سـن ۱۵ سالگى از نعمت وجـود آن دو عزیز نیز محـروم گـردید .
آفتاب: محمد امین(ص) قبل از شب 27 رجب در غار حرا به عبادت خدا و راز نیاز پرداخت و در عالم خواب رؤیاهایی می دید راستین و برابر پروردگار بزرگش برای پذیرش وحی بهتدریج آماده میشد.
درعالم واقع روح الامین، جبرئل بزرگ، فرشته وحی مامور شد آیاتی از قرآن را براو بخواند و او را به مقام پیامبری مفتخر سازد. محمد (ص) در این هنگام چهل سال بود. تنهایی و توجه خاص او در غار حالتی غریب در او ایجاد مینمود. حالتی وصف ناشدنی، ترس و ابهام از یک طرف و شعف و سبک بالی از سوی دیگر و به ناگاه در شبی از این لیالی پر قدر فرشته وحی به یکباره بر او نازل گردید با این پیام:
«اقرأ باسم ربک الذی خلق. خلق الانسان من علق . اقرأ وربک الاکرم.الذی علم بالقلم.علم الانسان ما لم یعلم».
بخوان به نام پررودگارت که آفرید .او انسان را از خون بسته .بخوان به نام پروردگارت که گرامی تر و بزرگتر است .خدایی که نوشتن آفرید .به انسان آموخت آنچه را که نمی دانست.
فرشته وحی به او فرمان خواندن داد ولی حضرت بیان داشت خواندن نمیدانم. اما بار دیگر همان جمله را شنید، فرمود: «من امی و درس ناخواندهام» و شنید: «بخوان»، این بار روحالامین او را سخت فشرد و محمد(ص)دریافت که این بار میتواند و بدین ترتیب جبرئیل ماموریت خویش را به انجام رساند.
آن حضرت از کوه پایین آمد و به خانه همسر مهربانش خدیجه شد. واقعه عجیبی را که بر او گذشته بود با وی در میان گذاشت. او را دلداری داد و گفت: «بدان که خداوند مهربان هرگز به تو که با خانوادهات مهربان هستی و از ستمدیدگان و محرومان دستگیری میکنی بد نخواهد کرد و تو را تنها نمیگذارد». او دانست که ماموریت بزرگ شویش آغاز شده است. حضرت فرمود: «مرا بپوشان تا لختی بیاسایم، خدیجه چنین نمود و محمد (ص) به خوابی آرام فرو رفت».
خدیجه به منزل عموزادهاش «ورقة ابن نوفل» که از دانایان عرب بود در آمد و شرح ماوقع را بیان داشت ورقه اظهار داشت که پروردگار بزرگ برای شویت ماموریتی بس عظیم قرار داده و اراده خداوند بر رسالت محمد قرار گرفته است و او همان آخرین پیامبر موعود است.
بدین ترتیب پیامبر رحمت در سن 40 سالگی برای نجات و سعادت ابناء بشر به مقام نبوت رسید. او آمد تا برای همه آدمیان الگویی باشد نمونه تا رسم چگونه زیستن را به آنان بیاموزد و راه هدایت را به انسانها بنمایاند.
آری محمد امین، پیامبر رحمت و ختم مرسلین برای هدایت و سعادت ما آمد.